ای   د   هسکو  هستو   مستو   مسک  خیاله

د  کوگل  د  رنحٔ    د  رنگ   د  رموز  قاله

هر نفس سوړ  اسویلی سی  ستا   په   یاد   کی

تصور  می   تل   تلوین  ستا   له   تمثاله

مناجات   

چکیدهٔ خامهٔ خام  زمان ستانیزی

خداوندا!

دوستت دارم، بیشتر از آنکه قلبم توان درکت را داشته باشد،

بیشتر از آنکه عقلم توان فهمت را.

بیشتر از آنکه تصورت در خلاقیت خیالم بگنجد.

دوستت دارم - بدون هیـــچ  دلیلی.

در فریاد جذبات درونی ام خموشت میکنم،

تا فقط آه سرد فراقم  باشی و بس.

د نړۍ تر ټولو اسلامی هیواد څه نومېږی؟

ډکتور زمان ستانیزی


د «اسلام» کلمې ته هرڅوک د خپلی پوهې او ذهنیت مطابق معنا، مفهوم، او رنګ ورکوی. چا ته شعار او چا ته هویت دی، ځینو ته دین او ځینو ته دولت، یو ته سیاست او بل ته تجارت دی، یو ته د ستم بهانه، بل ته د حاکمیت وسیله ده، یو ته د ولسواکی لاره، بل ته د استبداد څپېړه ده، او په نهایت کې ځینوته د طبیعت په ښایستونو کې ځان ورکول.  په نننې عصر او زمان کې تر هری بلی کلمې له اسلام نه هر راز وړه او ناوړه استفادې کېږی. 

حجابهای کاذب 
دکتور زمان ستانیزی
«انَ‌الله جَمیل و یُحِب‌الجَمّال» خداوند زیبا است و زیبایی را می‌پسندد؛ بنابراین چرا زیباپسندی جزو عبادات ما نیست؟ خداوند همه چیز را زیبا آفرید و انسان را به بهترین شکل «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (تین آیه ۴) هستی بخشید؛ بنابراین چرا پوشاندن و پنهان کردن زیبایی رسم دیانت شده است؟

دوه افغانستانه په یوه جغرافیه کې نه ځایېږی
دکتور زمان ستانیزی

خلاق تفکر او نوښت خدایي رنګ لري ځکه چې له عقل سره ګډه ریښه لری او له زېژنده اندېښنی سره یو ځای په سمسورو څانګو کې سپړېږی. ژور تفکر او کره کتنه د اندېښنې تداوم زیاتوي، خو د تفکر له خلاقه قدرت نه کار نه اخیستل د نعمت کفران دی. د زړو جامو اغوستل عیب ندی، خو د زړو اندېښنو روږدېدل او اعتیاد خلاقیت وژنی. ز.س

طرح بدفرجام تجزیۀ افغانستان زیر نقاب فدرالیزم

آیینهٔ تاریخ

بعضی‌ها آیینهٔ تاریخ را صاف می‌کنند تا کم‌وکاست خود را در آن دیده خود را اصلاح کنند. برخی دگر خود را چنان کامل و افتخارآفرین می‌بینند که اگر آیینهٔ تاریخ زشتی‌های‌شان را بر رخ‌شان بکشد، آیینهٔ را می‌شکنند، ولی خود را نمی‌شکنند. سپس همین‌ها تکه‌های شکستهٔ آیینهٔ تاریخ را طوری پهلوی هم می‌گذارند که در بازنویسی تاریخ صرف تصویر منیت، انانیت، کبر و خودپسندی خودشان منعکس گردد.

بزرگ‌ترین فاجعهٔ تاریخ بشریت به‌نام نامسمای جنگ جهانی دوم به قیمت جان بیش از ۶۰میلیون انسان تمام شد که ۴۵میلیون آنها افراد ملکی بودند و بیش از ۱۵میلیون معیوب و معلول را در ویرانه‌های هولناک اروپا به‌جا گذاشت. صرف آن وقت بشر که خدا را گم کرده بود، ولی خود را هنوز نیافته بود از شر خود شرمید و سر به گریبان فرو برد. بر صفحهٔ وجدان جمعی صرف یک کلمه با سوالیه نوشته بود: چرا؟

زن نباش، مرد باش!

نبشتهٔ دکتور *زمان ستانیزی
کهن‌ترین اسطوره‌های بشریت با مردسالاری مترادف آغاز گردیده است. از سومری‌ها و عقادهای بین‌النهرین تا آسوری‌ها و بابلی‌ها حقیقت تلخ زن‌ستیزی و حاکمیت مرد بالای زن نه‌تنها در خاک رس سرشت آدم خاکی را با آب باران ظلمت آغشت، بل روی کتیبه‌های ساختهٔ همان گل/خاک رس نوشته شده تا به تداوم سیاه‌روزی بشریت شهادت بدهند.

در اسطوره‌های بابلی‌ها، خداوند آدم و لیلی را مساوی و مستقل آفرید و در باغ بهشت مسکن داد. آدم، مهر، معاشرت، مراوده و عطوف چندان نداشت و بر حاکمیت خود بالای لیلی اصرار می‌ورزید. لیلی دلتنگ شد و از باغ بهشت فرار کرد. زمانی که برگشت به‌سبب سرکشی‌اش دروازهٔ بهشت را به رویش بسته یافت. جایش را در پهلوی آدم، حوا گرفته بود. حوایی که از قبرغه چپ یعنی پهلوی چپ آدم برخاسته بود. حوا از پهلوی چپ آدم و در پهلوی چپ آدم بود، تا آدم همیشه در راست باشد و «راست» باشد.

برای مطالعه ٔ مطالب دگر بالای نام موضوع مورد علاقه زیر عنوان شینکی آسمان - نیلگون کمان استقاده کنید

 په رسنیو  کی خپری شوی لیکنی - مقالات منتشره ر  رسانه های نشراتئ

برای مطالعهٔ مطالب منتشره در مجلات، دانشنامه ها و جراید چاپی و دیجیتال لطفاً روی نامهای نشرات خاص در سمت چپ کلیک کنید.

در خیمه ی خیام

فشرده ی داستان

در خیمه ی خیام داستان کوتاهی است که در آن پدیده های چون زمان، تقارن (همزمانی)، سکوت، زبان، اندیشه، وجود و واقعیت، در تجسم شخصیتهای انسانی در خیمه ی عُمَرخیام میهمان این اندیشمند بزرگ می شوند و پیرامون مقوله های فلسفی و اجتماعی پندار و گفتار و کردار انسان معاصر که خود را اشرف مخلوقات می داند به مناظره و گفتمار می پردازند. میهمانان با صفاتی در تعریف خود در تقابل اندیشه، برداشت های خود را مطرح می کنند و معضل انسان معاصر را در رویایی با این مفاهیم به نمایش می کشند. آنچه در این داستان نمادین، بسیار استادانه و با ظرافت تمام به بحث و چالش کشیده شده است، دریافت های است چون زن، زندگی، آزادی، دموکراسی و استبداد، از ایران و افغانستان گرفته تا سرزمین های دیگر در خاور میانه.

اثر دکتر زمان ستانیزی

یادداشت: فرشید دلشاد

این داستان از فصلنامهٔ ره آورد - شمارهٔ ۱۴۱ زمستان ۱۴۰۱

به زبان انگلیسی زیرعنوان In Khayyam’s Tent

در سایت انگلیسی Stanizai.org

برای مطالعه خوانندگان اندیشه پسند اقتباس گردیده. لطفاً لینک پائین را فشار دهید.

Visit our English site AS EYE SEA IT by clicking on  Stanizai.org.