گفتمان ملی چه باید کرد؟


وضع موجود

بعد از هفت ماه کوچکترین امیدها برای یک افغانستان متمدن و متحد زیر حاکمیت طالبان در حال افول است. طالبان نه کدام قانون اساسی را معرفی خواهند کرد و نه برای حکومت کردن خودبه قوانین جزایی، خانواده، مدنی، تجارتی، غیره نیازی دارند. برای آنها قرآن مجید و شریعت کافی است. 

تحت حکومت طالبان مردم هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود و اداره مملکت نخواهند داشت. زنان ازجامعه تجرید شده اختلاط زن و مرد در جامعه ممنوع و اپارتاید جنسیتی برقرار خواهد شد. زنان از تعلیمات ثانوی، لیسه ها محرپم و بعد از چند سال هیچ زن و دختری با تعلیمات ثانوی ولیسه ها موجود نخواهند بود تا به تحصیلات عالی بپردازند.

 تعلیم وتربیه و تحصیلات عالی در کشورزیر سانسور همآهنگی با شریعت از هرگونه جوهر علوم اجتماعی،طبیعی و ساینس خالی خواهند بود. 

همچنان تحت حاکمیت طالبان به هیچگونه فعالیت سیاسی توسط اشخاص، سازمانها و احزاب اجازه داده نخواهد شد. 

خلاصه افغانستان زیرحاکمیت یک رژیم دیکتاتوری مذهبی منحصربه فرد در دنیا در ضدیت با مدنیت عصرما اداره خواهد شد.

باوجود اوضاع نامساعد بالا از واقعیت های موجود در میهنِ ما پیداست که:

  • طالبان دارای تسلط کامل و حاکمیتِ بلامنازع در کشور اند؛
  • در حال حاضر براندازیِ این حاکمیت امکان پذیر نیست؛
  • مردم افغانستان دیگر به هیچ صورت تحمل جنگ ، خونریری و قربانیهای بیشتر را ندارند؛
  • آنهائی که ادعای مقاومت میکنند بصورت قطع بدیل بهتر از طالبان نیستند.

چرا گروه مقاومت پنجشیر بدیل بهتر نیستند؟

گروه مقاومت پنجشیر متشکل از آنهایی اند که بار اول برای پنج سال در راس قدرت، افغانستان را به یک سرزمین خرابه هرج و مرج، بی قانون و ملوک الطوایفی مبدل کردند، و باردوم برای بیست سال با چسپیدن به قدرت دولتی از داخل به تضعیف پایه های دولت و ملت افغانستان پرداختند. این گروه احساسات ملی مردم را کشتند، سمبولهای ملی را شکستند، به ترویج تجزیه طلبی پرداخته اتوریته دولت را در اطراف و اکناف کشور، در اردو، ودر خارج از کشورضعیف کردند، پروسه های دموکراسی را تخریب، بدنام و ناکام ساختند، در مقیاس باورنکردنی به تاراج عواید ملی، کمکهای خارجی، منابع معدنی، قراردادهای دولتی پرداختند، با غضب زمینهای دولتی و شخصی سکتورهای اقتصاد را انحصار کردند ودر نتیجه به قارونها عصر مبدل شدند. برای آنها بجز منافع شخصی، فامیلی، قومی، سمتی و زبانی چیزی بنام منافع ملی موجود نبود و دلیل اصلی دوبار سقوط دولت بدست طالبان نفرت عمومی مردم از همین گروه شر و فساد است که امروز بنام "مقاومت" در صدد احیای دوباره امتیازات ضد ملی خود میباشند!

 مشخصات حاکمیت طالبان 

الف جهات مثبت

ختم اشغال کشور از طرف بیگانگان، ختم جنگ و خونریزی ، تأمین امنیت ، منع کشت و قاچاق مواد مخدر ، ریشه کن ساختن فساد ، انحلال ملیشه ها وجمع آوری اسلحهٔ غیر قانونی، نابود سازیِ جزایرِ قدرت، جلوگیری از غصبِ زمین های دولتی و اشخاص و باز گرداندن اراضیِ غصب شده ، منع استفادهٔ غیر قانونیِ از معادن از طرف زورمندان، جلوگیری از قاچاق محصولات جنگلات ، مواد مختلف معدنی، اسعار خارجی و سایر امتعه بخارج از کشو ر، اتخاذ یک سیاست خارجی متوازن و تلاش برای ایجاد روابط دوستانه با همه کشورها. 

  ب- جهات منفی

 وابستگی به پاکستان، طرز تفکر متحجر ، بنیاد گرا و تعصب آمیز، شیوهٔ حاکمیت استبدادی، عدم اعتقاد به سهمگیری مردم در دولت، بکار گرفتن خشونت، ضدیت با سهمگیری زنان در جامعه، عدم اعتقاد به موجودیت قوانین مدنی در حکومت داری که منتج به نفی حقوق مشروع و آزادیهای قانونی شهروندان میگردد.

 مشوره پذیری طالبان

معلوم است که طالبان یک گروه یک دست ، بهم فشرده و کامِلن متحد نیستند بلکه در میان شان تنوع سلیقه ها ، اختلاف نظرها ، رقابت ها و مبارزه برای تصاحب قدرتِ بیشتر وجود دارد که آنها را بصورت کلی ، بر مبنای معیار های نسبی ، میتوان به دو بخش تقسیم کرد : یک بخشِ بصورت نسبی متحجر تر ، بنیاد گرا تر و متعصب تر و بخش دوم بصورتِ نسبی میانه رو تر ، ملایم تر میباشند.

همزمان همه ما شاهد هستیم که طالبان به فشار های بین اللملی حتی از شورای امنیت ملل متحد و کشور های که پول میدهند، فشار کشور های اسلامی، حاکمان مکه و مدینه همسایه ها، فشارهای عالمان دینی وطنی و خارجی و دها شخصیت و اگاهان دیگر هیچ ارزشی قایل نشدند.

با توجه به نکات مختصری که در بالا تذکار یافت سوالی که مطرح میگردد همان سوال اساسی و اصلیِ این گفتمان است که "در رویارویی با چنین واقعیتی چه باید کرد ؟ "

چه باید کرد؟

این وظیفه خطیر سرشناسان افغان در مهاجرت است تا روشنفکران دیاسپورا را بطرف اهداف سنجیده شده و مثمر در چوکات یک برنامهٔ سیاسی اثر گذار بر اوضاع داخل کشور راهنمایی نماید.

مشکل اساسی در اتخاذ اهداف قابل دسترسی در شرایط موجود است. 

سقوط، تعویض یا همکاری با طالبان؟ 

ما چقدر توان اقدام برای تطبیق یکی یا ترکیبی از این شعار ها را داریم؟

طالبان بر یک دوپایهٔ محکم ایستاده اند: اول جنگ خاتمه یافته است؛ دوم خطر ملوک الطوایفی جزایر قدرت و تجزیهٔ افغانستان حداقل از منابع داخلی به عقب زده شده است.

با توجه به حقایق وضع موجود وظایف اساسی در مقابل روشنفکران افغان در شرایط کنونی کدامها اند؟

 اول - طرح و تدوین مسوده یک پلاتفورم از اهداف قابل دسترسی وراههای رسیدن به آنها، 

دوم - ایجاد یک جبهه از روشنفکران برای تصویب نهایی یک چنین پلاتفورم، 

سوم - آغازکار تشکیلاتی و اقدامات عملی برای تحقق اهداف یک چنین جبهه روشنفکری. 

چهارم - تبدیل و ارتقأ یک چنین جبهه در سطح ملی و بین المللی به عنوان سخنگوی مردم افغانستان و بدیل ملی در مقابل حکومت مطلقهٔ قشری طالبان. 

این چنین جبهه باید از روشنفکران تمام اقوام و قشرهای جامعه تشکیل گردد از این جهت ایجاد اعتماد متقابل و جلب سایر مخالفین طالبان ازاهمیت حیاتی برخوردار است.

رهمنای ما در تدوین مبانی فکری و سیاسی یک چنین جبههٔ روشنفکری عبارت از اصول ذیل اند:

  1. 1. برقراری و ادامهٔ ثبات سیاسی در افغانستان؛
  2. 2. دین مبین اسلام؛
  3. 3. حکومت قانون؛ 
  4. 4. پاسخگویی به نیازمندیهای عصر حاضر مردم افغانستان در تمام عرصه های زندگی؛ و
  5. 5. منافع ملی افغانستان.
 

گفتمان  ملی  مسئلٔه  سیستم  متمرکز  و غیرمتمرکز  دولتی؟

دوکتور نوراحمد خالدی

22 اپریل 2022

مقدمه

امروز در شررایط حاکمیت متمرکز طالبان یکبار دیرر مسرئل ٔه تبدیل نظام اداری- سریاسری افغانسرتان به یک نظام فدرالی در میان یک تعداد حلقه های روشرنفکری غیر پشرتونهاو و بخصرور در میان گروه مقاومت ضرد طالبان پنجشریرو به موضرو کلیدی هدف سریاسری روز مبدل شرده اسرتا اما تاکنون روی جزئیات یک نظام غیر متمرکز بحث لازم صرورت نررفته تا دانسرته شرود که عناصرر مشرخصر ٔه واحدهای یک نظام موعود فدرالی مبتنی بر کدام مشرخصرات اسرت: ترکیب قومیو ترکیب زبانیو سرراختمان طبیعی جغرافیایی و مواصررلاتی و یا سررابق ٔه تاریخی حوزه های جغرافیایی افغانسررتان؟ کدام شرراخر یا ترکیبی از شاخصهای ذکر شده اساس تقسیمات اداری واحدهای فدرالی را تشکیل میدهند؟ در مورد نو نظام و ارزشهای فرهنری-اجتماعی آن نیز پیشررنهادات مشررخصرری وجود نداردا واضرره نیسررت که در نظام فدرالی پیشررنهادی آیا منافع ملی افغانسرتان شرمول هم وجود خواهند داشرت یا اینکه واحد های فدرالی به عنوان واحد های خود مختار با ارزشرهای محلی در یک فدراسیون زیر نام افغانستان قرار خواهند داشت؟


دکتور نوراحمد خالدی

بررسئ نظام تشکیلات سیاسی برای افغانستان

از فدرالیزم تا کانفدرالیزم


دکتور زمان ستانیزی

استاد علوم سیاسئ پوهنتون دولتئ کلیفورنیا


جوامع بشری در گسترهٔ تاریخ از تجارب سیاسئ همدیگر می آموزند، درغیر آن تکرار تجارب ناگوار و تلخ سیر حرکت شان را به نابودی سوق میدهد. مبرهن است که در بسیاری موارد مسأیل افغانستان در سایهٔ شعارهای سیاسی مطرح می شوند، تا در روشنئ نظریات علوم سیاسئ استوار بر اصول علمی و  تجارب عینئ جهان معاصر. اگر نتیجه فردا را در تدبیر امروزمحاسبه نکنیم ، فردای تاریکتر در انتظارما خواهد بود. همین ناعاقبت اندیشیهای پیهم دلیل وضع نابسامانی و «روز بدتری» نیم قرن اخیر افغانستان است.


مردم ما بدون آنکه خود را تغییر بدهند، به خداوند به رسم دُعا سفارش میدهند تا آن تغییر را برای شان ایجاد کند. غافل از این که خداوند چنین سفارش نمی 

دکتور زمان ستانیزی

استاد علوم سیاسئ پوهنتون دولتئ کلیفورنیا