سگ افغانستانی؟

۶ سرطان ۱۳۹۸
4,104 بازدید

دکتور زمان ستانیزی

وطنداری مطلبی در وصف سگ تازی برایم فرستاده که در غرب به نام  Afghan hound شهرت دارد. در حالی که به شهرت آن با سرزمین افغانستان به آن میبالد، از روی تعصب از اطلاق کلمۀ افغان به آن ابا می‏ورزد و آن را «سگ افغانستانی» معرفی می‏کند.

تعجب کردم. مگر افغانستانی هویت سگ شده؟

این اولین بار نبود که واژه «افغانستانی» را شنیدم. مضحک بودن آن خاطرۀ را به یادم آورد که در اوایل دورۀ جمهوری داوودخان عده‌یی‏ که با استعمال کلمۀ «شاه» چنان حساسیت نشان می‏دادند که می‏خواستند در متون کتب درسی اصطلاح مقیاس و معیار اندازه‌گیری «گزشاه» را به «گز جمهور» تبدیل کنند.

چندی پیش در همین باره صحبتی داشتم با یک وطندار دیگر که واژه «افغانستانی» به کار برد. می‏خواستم بدانم که معنای آن‏ را دانسته به کار می‏بردند یا عمل‌‏شان تقلید کورکورانه از عرف تعصبات جدید سیاسی است. از خلوص نیتم به او اطمینان دادم که منظورم فهمیدن مطلب است نه توهین به اعتقادش، پرسیدم:

«افغانستانی» یعنی چی؟

گفت:

«من افغان نیستم، ولی از افغانستان هستم، پس افغانستانی هستم.»

«چرا خود را افغان نمی‏دانید؟»

«افغان، یعنی پشتون. من پشتون نیستم، صرف افغانستانی هستم.»

«اگر افغان به معنای پشتون است، پس افغانستان چه معنی دارد؟»

فکر می‏کنم اولین‏ بار بود که متوجه عمق مسأله شده بود. سوالم را توضیح بیشتر داده گفتم:

«اگر به زعم شما افغان به معنای پشتون است، پس افغانستان باید سرزمین پشتون‏ها باشد. آیا با افغانستانی نامیدن‏تان، خود را از سرزمین خود بیگانه نمی‏کنید؟»

«والله…» گفت و خاموش ماند. ناراحتی ذهنی‏اش محسوس بود. پرسیدم:

«مگر افغان بودن بد است؟»

«والله من با ایرانی‏ها کار می‏کنم. و آن‏ها افغان‏ها را بد می‏بینند. در ایران افغان را مثل سگ تحقیر می‏کنند. در پارک‏ها لوحه نصب می‏کنند و روی آن می‏نویسند: «ورود سگ و افغانی ممنوع است.»

«به نظر شما این‏که ایرانی‏ها افغان‏ها را بد گفته تحقیر می‏کنند کار درست است؟»

«معلومدار که درست نیست.»

«پس خودتان در انکار از افغانیت‏‌تان در واقع مرتکب همان کار بد نمی‏شوید؟»

«چطور؟»

«ایرانی‌ها در کشور خود افغان‏‏ها را بیگانه دانسته تحقیر می‏کنند، ولی شما خود را در سرزمین خود بیگانه پنداشته افغانیت‌‏تان را تحقیر می‏کنید. همان زشتی را که برای ایرانی‏ها عیب می‏دانید، برای خود صفت می‏پندارید.»

«من به خاطر ایرانی‏ها نمی‏گویم…» بعد از مکث کوتاه مسأله را طور دیگر مطرح کرده گفتم.

«ممکن است ایرانی‏ها دلیلی داشته باشند که افغان‏ها را تحقیر کنند، ولی دلیل شما چیست؟»

«شما فکر می‏کنید ایرانی‏ها دلیل دارند که مهاجرین بی‏گناه و مظلوم ما را تهدید و تحقیر می‏کنند؟»

«بلی، ولی دلیل آن کمتر به مهاجرت و آوارگی افغان‏ها و بیشتر به تاریخ مربوط می‏گردد. توضیح دادم:

نظر به نقش عمده‌‏یی که پشتون‏ها در آزاد ساختن این سرزمین از سلطۀ صفوی‏های پارس و مغل‏های هند داشتند، در هر دو کشور پشتون‏ها را بد می‏دیدند. بر علاوه پشتون‏ها چنان شجاعت از خود نشان دادند که نه‌تنها کشور خود افغانستان را از تعلق آن‏ها آزاد ساختند، بل باعث شکست و اضمحلال هر دو امپراتوری پارس صفوی و در نهایت هند مغلی شدند؛ چنان‌که در مدت کم پایتخت‏های هردو امپراتوری، اصفهان و دهلی به‌دست پشتون‏ها افتاد.

زمانی‏‌که آن‏ها معنای تسلط بیگانه را تجربه کردند، بدیهی است که پشتون‏های بیگانه را به نظر تحقیر دیده آن‏ها را خار چشم خود می‏دیدند، ولی چون در قاموس سیاست‌بازی‏های وقت، کلمه پشتون با کلمه افغان به طور مترادف به‌‏کار می‏رفت، تنفرشان را نثار همه افغان‏ها کردند.

این‌که امروز افغان‏ها در هردو کشور در آوارگی به‌‏نام «افغانی» و «پتان» تحقیر می‏شوند از روی همین تعصبات سیاسی است. ما از اسارت آن‏ها خود را آزاد ساختیم. این نه جرم است، نه گناه و نه عمل شرمساری، بل مایه افتخار است. چون حقوق مدنی و انسانی خود را با مردانگی و شجاعت به دست آوردیم. ما را نشاید که خود را به ذهن و زبان دیگران تحقیر کنیم.

«پس به نظر شما باید خود را چه بنامیم؟»

افغان هویت قومی نیست، بل هویت منطقوی است. افغان به معنای سوارکار که در تاریخ برای مردمان بین سند و هندوکُش اطلاق می‏شد. پس هم از نگاه تاریخی همه باشندگان افغانستان، افغان هستند، هم از نظر قانون اساسی کشور افغان هستند، و هم از روی تعامل دیپلوماتیک بین‌المللی هرکس از افغانستان است افغان شناخته می‏شود. برعکس «افغانستانی» نه در فرهنگ و تاریخ کشور شناخته شده، نه در مراودات بین‌المللی جا دارد، و نه از نگاه دستور زبان ترکیب درست است؛ بل ناقص مکرر است. حتا متناقض همین انگیزه تعصب متعصبین است. آن‏هایی که با چشم‌پوشی از تاریخ ندانسته منکر هویت افغان هستند، با کاربرد کلمه «افغانستانی» به ارتباط خود با افغانیت مهر تایید و تاکید می‏گذارند. چون حتا همین واژه نامانوس بدون کلمه افغان هیچ مفهومی را افاده نمی‏کند. اصطلاح «افغانستانی» صرف در قاموس تعصبات نژادپرستانی جا دارد که یا تاریخ را نمی‏دانند یا دیده و دانسته به خاطر تعصبات‏‌شان آن را تحریف کرده از واقعیت آن چشم می‏پوشند.

هویت ملی یک کشور تابع هویت‏های نژادی و زبانی یا مذهبی در آن کشور نمی‏شوند. برعکس هویت‏های نژادی، زبانی، مذهبی و غیره تابع هویت ملی می‏شوند. مثلا هر ایرانی دارندۀ هویت ملی جمهوری اسلامی ایران، ایرانی است، ولی حتمی نیست نژادش ایرانی باشد، یا مذهبش اسلام باشد یا هواخواه نظام جمهوری اسلامی.

بزرگترین نشانۀ عقب‌مانی جامعه ما این است که می‏گذاریم دیگران ما را تعریف کنند. یک ایرانی امروزی با در نظرداشت آنچه در تاریخ خوانده از روی تعصب، افغان را بد می‏داند و افغانیت را تحقیر می‏کند، ولی یک افغان نباید از روی جهالت مرتکب همین جرم شود و هویت ملی خود را تحقیر کند.

و اما داستان سگ افغانستانی:

این نسل سگ اصلا مصری است. بلی، مصری‏های که پشک و سگ را اهلی ساختند و در اسطوره‏‌های‏شان در پهلوی حیوانات دیگری که به آن‏ها تقدس نسبی قایل بودند، در کتیبه‏‌های هیروغلیف خود آن را نقش بستند.

 این نسل سگ محبوب و دلخواه فرعون بود و طبقات عُلیای مصر به تقلید از او این سگ‏ها را در منازل خود نگهداری کرده نوازش می‏دادند. بعد از فتح مصر به دست مسلمانان سرداران عرب هم به تقلید از ارسطوکرات‏های مصر سگ‌باز شدند. زمانی که سرداران تازی در دوره اموی‏ها به افغانستان سرازیر شدند، با خود دو حیوان که نزدشان محبوبیت داشت به این سرزمین آوردند: یک اسپ تازی و یک سگ تازی. این شیوه بعدا به مردم غیر عرب هم سرایت کرد چنانچه در بعضی جاها رباط‌‏های بین شهرها را هم به نام اسپ ‏تازی یا سگ ‏تازی یاد کردند. بعدها این دو اسم به اختصار به کار رفت و صرف آن را تازی گفتند.

زمانی که استعماریون انگلیس به افغانستان آمدند، در به کاربردن اصطلاحات به صورت اجمالی کلمه افغان را به صورت صفت در مورد به کار می‏بردند. شال‏های افغانی که از شال‏های کشمیر متفاوت بود به نام افغان نامیدند و همین سگ‏های تازی را سگ افغانی خواندند که هردو صفت در پهلوی هویت ملی مردمان این سرزمین شامل قاموس زبان انگلیسی گردید: Afghan hound and Afghan shawl 

بنابراین، اگر نام این سگ را در سیاق فرهنگی افغانستان درست استعمال شود باید آن را «سگ تازی» گفت و اگر در فرهنگ‏های غربی آن را استعمال می‏کنیم باید آن راAfghan hound  خواند. تحمیل و کاربرد هویت مصنوعی با ترکیب دستوری تکرار ناقص «افغانستانی» برای هیچ کس درست نیست حتی برای سگ.

اقتباس از روزنامهٔ راه مدنیت